۱۳۹۵ مهر ۱۳, سه‌شنبه

موسیقی به کجا می رود



مصطفی ایزدی

۱- فراگیری موسیقی و رسیدن به درجه عالی علمی و هنری آن که زحمات زیادی را می‌طلبد، شباهت عجیبی به فراگیری دروس حوزوی و رسیدن به درجه اجتهاد در فقه و اصول دارد. از شیوه‌های تعلیم و تعلم این دو نوع علم در سده پیشین می‌گذریم و به عصر خودمان که بعضا تحولاتی در شیوه‌های آموزش ایجاد شده، نگاه می‌کنیم، هرچند گذرا، تا مقدمه‌ای باشد برای موضوعی که طرحش را در شرایط فعلی لازم می‌بینم.

در حال حاضر بیشترین کسانی که وارد حوزه‌های علمیه می‌شوند باید تحصیلات مختصری داشته باشند. این حد از سواد یرای مدارس گوناگون حوزوی متفاوت است. بعضی‌ها دیپلمه می‌پذیرند، بعضی‌ها لیسانسیه می‌پذیرند و بعضی‌ها حتی نوجوانان با مدرک زیر دیپلم را هم برای ورود به سیستم آموزشی حوزه‌ها و طلبه شدن پذیرا هستند. در گذشته‌های نه چندان دور، طلبه شدن از سنین پیش از دبستان آغاز می‌شد. علمای بزرگ جهان تشیع که مراجع عظام را تشکیل می‌دهند نوعا از میان کسانی برخاسته‌اند که رنج درس خواندن در شرایط سخت را از همان دوران طفولیت به دوش کشیده‌اند. چه بسا در میان مجتهدان علوم اسلامی کسانی نیز پیدا شوند که به موازات دروس حوزوی، دروس کلاسیک غیر حوزوی را در دبیرستان‌ها و دانشگاه‌ها هم خوانده باشند، اما آنچه مهم است تلاش بی وقفه آنان در ایام نوجوانی و جوانی است که مقام و منزلت علمی‌شان را به جایگاه رفیع اجتهاد و مرجعیت رسانده است. وجه اشتراک همه اعاظم حوزه، در عشق و علاقه و ذوق آنان به فراگیری علوم مورد نظرشان می‌باشد.

تحصیل در موسیقی و رسیدن به درجه والای علمی و استادی و تربیت هنرمندان بلند پایه حوزه موسیقی، سیری همچون همتایان آنان در علوم حوزوی دارد. کسانی که به درجه اجتهاد و خلاقیت در خلق آثار ارزشمند موسیقیائی نائل می‌شوند، از همان کودکی و سنین ۴، ۵، ۶ سالگی با درک و فهم از اشتیاق و علاقه خود به زیباترین نماد هنری طبیعت، یعنی موسیقی، پای در راه کسب دانش آن می‌گذارند و جوشش درونی و کوشش برونی خویش را در هم می‌آمیزند تا در ردیف دانشمندان عالی مقام و هنرمندان برجسته کشور خود بایستند. چه بسیار کودکان و نوجوانان و جوانانی که ساز مورد علاقه خویش را بر دوش می‌کشند تا در حضور بزرگی از بزرگان علم موسیقی زانوی تلمذ بر زمین زنند و از حضور اساتید خود کسب دانش و فیض نمایند. اما در میان این علاقه‌مندان، همچون حوزویان، هستند کسانی که پس اخذ دیپلم به این علم و هنر روی می‌آورند تا در رشته موسیقی به مقامی که مورد نظرشان هست برسند.

در میان توده‌های مردم، نماد ظاهری موسیقی در خوانندگی و آواز جلوه می‌کند، چونان که در میان همین مردم، وعظ و خطابه، چهره اصلی دانشمندان علوم دینی را نمایان می‌سازد، در صورتی که می‌دانیم، منبر و تریبون خطابه، جزء کوچکی از تلاش دیرپای حوزویان را به نمایش می‌گذارد، همچنان که آواز و خوانندگی جزء کوچکی از دنیای گسترده دانش موسیقی است، بدیهی است همانگونه که در حوزه علوم اسلامی بعضی از نبایدها، همانند فراگیری علوم خفیه یا غریبه چون طلسم، جادوگری، جفر، رمل، غیب‌گوئی، خرافات و… وجود دارد و از آن نهی می‌شود، در عالم موسیقی هم بعضی از ناپسندی‌ها که موسیقی مبتذل نام دارد، دیده و شنیده می‌شود. پدیده‌هائی که مورد تائید هیچ موسیقی‌دان برجسته و دانشمندی نیست. طرفین دعوی از این مقایسه نرنجند که تفاوت در رشته تحصیل است نه در شیوه تحصیل. دسته‌ای کتاب «حاشیه ملا عبدالله» را می‌خوانند و دسته‌ای کتاب «ردیف‌های میرزا عبدالله» را فرا می‌گیرند. البته یک تفاوت اساسی و بسیار مهم میان این دو قشر وجود دارد و آن این است که دروس حوزوی به اسلام و تشیع ارتباط دارد که دارای سابقه‌ای حداکثر پانزده قرن است، اما موسیقی به همه انسان‌ها بدون توجه به هیچ نژاد و رنگ و موقعیت در سراسر دنیا و در تمام ادیان و اندیشه‌ها، قومیت‌ها، سلوک‌ها و پندارها، از ده‌ها هزار قرن گذشته تا به امروز تعلق دارد.

۲- مدتی است که بعضی از مقامات مذهبی محلی یا ملی، ساز مخالفت جدی با موسیقی را کوک کرده‌اند و از اجرای موسیقی‌های مجاز که توسط مقامات مسئول در دولت جمهوری اسلامی ایران اجازه اجرا دارند، جلوگیری می‌کنند. مقامات مسئولی که خود دانش آموخته حوزه‌های علمیه و از افراد آگاه و درد آشنای جامعه هستند. چرا در ذیل حکومت و نظام اسلامی که متولی اداره جامعه در همه ابعاد می‌باشد، این‌گونه پراکندگی درباره موسیقی وجود دارد و هر کس در شهر و دیار خود به میل خود عمل می‌کند و دل اصحاب موسیقی و اهالی هنر را به درد می‌آورد؟ مگر این کارگزاران مذهبی و قضائی نظام که در استان‌ها و شهرستان‌ها مسئولیت دارند، نباید بیش از دیگران به نظرات و فتاوای رهبری نظام توجه و عمل کنند؟ پس کجا رفت آن تبعیت محضی که بر هر منبر و مسندی فریادش را برای مردم می‌زنند، اما خودشان در عمل رفتار دیگری دارند؟ مخالفان موسیقی چه بخواهند و چه نخواهند، جامعه ما به همان اندازه که به علمای حوزوی نیاز دارد به هنرمندان موسیقی نیاز دارد و علی‌الظاهر زمینه‌ای بر حذف موسیقی و موسیقی‌دانان وجود ندارد. لذا بهتر است که مخالفان موسیقی فاخر و غیر مبتذل به ایستادگی در مقابل این نیاز عمومی جامعه پایان دهند و به تصمیمات و مجوزهای مراجع ذی‌ربط احترام بگذارند. این ایستادگی اگر در راستای تضعیف دولت است که خلاف نظر رهبری می‌باشد و اگر از جنبه‌های شرعی به آن نگریسته می‌شود، نه تنها بی‌اعتنائی به نظرات رهبری است که برخلاف فتاوای بسیاری از مراجع تقلید به ویژه مرحوم امام خمینی هم هست. آقایان مخالف موسیقی به این نظرات فقهی توجه کنند و پند بیاموزند:

الف: علمای بزرگ دین و مراجع عظیم تقلید در موضوع موسیقی اختلاف نظرهای فراوان دارند. بعضی‌ها به ویژه در میان قدمای آنان حتی با هر صدای موزون ناشی از برخورد دو جسم سخت، مشکل داشتند و نیز از متأخرین، به مقلدین خود اجازه شنیدن موزیک‌های تیتراژ خبر را هم نمی‌دادند. من خود بارها شاهد بوده‌ام که مقلدین این‌گونه مراجع، برای شنیدن اخبار، رادیو یا تلویزیون خود را روشن می‌کردند، اما به محض شروع آرم خبر، صدای آن را قطع می‌کردند، چون آن را حرام می‌پنداشتند. بعضی‌ها مفهوم موسیقی و پدیده موسیقی را در آواز و صدائی که از لب و دهان و حنجره خارج می‌شود می‌دانند و در رابطه با این مفهوم، نظر شرعی خود را بیان داشته‌اند و صدای ابزار و آلات موسیقی را موسیقی‌ای نمی‌دانند که شرع مقدس درباره آن فتوا داشته باشد. در این نوع برداشت از پدیده موسیقی، حکم غنا و غیر غنا تعریف می‌شود و نتیجه می‌گیرند که غنا حرام است و آنچه غنا نیست اصولا موسیقی نیست که به دایره حرمت و حلیت ورود پیدا کند. در واقع «موسیقی آن است که تعریف غنا داشته باشد. صدائی که غنا نباشد، از نظر علما به آن اطلاق موسیقی نمی‌شود.» (حجت الاسلام ریاضت، خبرگزاری فارس، ۹۵/۱/۱۷) سخن که به اینجا رسید، لازم می‌بینم نظرات بعضی از علمای معاصر درباره موسیقی را نقل کنم تا برای کسانی که از برگزاری کنسرت‌های موسیقی جلوگیری می‌کنند، به عنوان یک درس فقهی آموزنده باشد:

الف ۱- حضرت امام خمینی (رضوان اللّه‏ علیه) در تحریر الوسیله پیرامون حکم غنا می‏‌فرمایند: اشتغال به کار غنا و شنیدن آن و معامله با آن حرام است، مقصود از غنا صدای خوب نیست، بلکه غنا عبارتست از کشیدن صدا و بالا و پائین بردن (چه‏چه زدن) با کیفیت خاص که را مشگر (شادی‌آور) و طرب انگیز باشد و مناسب مجالس لهو و محافل طرب و آلات لهو و ملاهی باشد و فرقی نمی‏‌کند که این غنا در کلام حق باشد یا باطل حتی اگر در قرآن، دعا، … باشد که در این موارد عقاب چند برابر شود. (سایت فرهنگ و معارف قرآن)

در همین زمینه خاطره‌ای را از مشاور پیشین کمسیون ملی یونسکو در ایران و مسئول برگزاری کنگره‌های سعدی و حافظ در دهه اول انقلاب نقل می‌کنم که پندآموز است: «در سال ۱۳۶۲ که کنگره بزرگداشت سعدی از سوی کمسیون ملی یونسکو در ایران و از سوی یونسکو در پاره‌ای از کشورها برگزار شد برای نخستین‌بار سرود مخصوص با سازهای زهی در آن نواخته شد، اگر چه وزرا و مسئولان وقت بیم و نگرانی خود را از پخش موسیقی مذکور مخفی نمی‌کردند ولی با نام یونسکو این‌کار صورت گرفت و حضرت امام تمام برنامه‌ها و سخنرانی‌های آن را ملاحظه فرموده بودند. مرحوم بروجردی داماد حضرت امام نقل کرد که به حضور امام رسیدم و نظرشان را استفسار کردم، ایشان ضمن تمجید از این برنامه در پاسخ من درباره سرود سعدی فرمودند پخش موسیقی هیچ‌گونه مانعی ندارد. آقای بروجردی یادآور شده بودند که عده‌ای از ساخت آلات موسیقی امرار معاش می‌کنند. ایشان در پاسخ فرموده بودند که ساخت آلات موسیقی هم هیچ‌گونه مانعی ندارد و آن‌ها باید به کار خود بپردازند. مرحوم بروجردی این سخنان را در جمعی از دست اندرکاران آن کنگره بیان داشت تا آنجا که به خاطر دارم علیرضا افتخاری، خواننده سرشناس نیز در آن جمع حضور داشت و قطعاتی را هم اجرا کرد. از آن تاریخ البته به کارگیری آلات موسیقی زهی حرمت خود را از دست داد و فن ساختن ساز و توسعه موسیقی ملی اشاعه یافت… بنابراین، طبق نقل قول زنده یاد آقای بروجردی از حضرت امام، اشاعه موسیقی هیچ‌گونه مغایرتی با سنن اسلامی ندارد… » (بخشی از خاطر دکتر محمود امامی)

الف ۲- شهید آیت‌الله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی: در آیات قرآن کریم و همچنین در روایات، کلمه موسیقی یا موزیک یا معادل آن از کلمات عربی سراغ ندارم. در قرآن کریم که نیست و در روایات هم تا آنجا که به خاطر دارم سراغ ندارم، فقهای ما وقتی خواستند درباره حکم موسیقی در اسلام صحبت کنند مطلب را تحت عنوان حکم غنا در اسلام از یک‌طرف و همچنین حکم آلات لهو از طرف دیگر مطرح کردند. (شبکه اینترنتی آفتاب)

الف ۳- آیت‌الله خامنه‌ای در عصر ریاست‌جمهوری در پاسخ دانشجویان سخنان جالبی دارند که قسمتی از آن به این شرح است: من تصدیق می‌کنم که خیلی زودتر از این بایستی تکلیف موسیقی را روشن می‌کردیم… آن چیزی که در اسلام حرام است، غنا است نه موسیقی… آن چه حرام است، نوع خاصی از موسیقی است که غنا می‌باشد. علت این که نظرات مختلف است آن است که ما در غنا آیات و روایات صریحی که حدود مفهوم غنا را مشخص کند، نداریم؛ از این رو استنباط فقهی از غنا متفاوت است؛ مثلاً مرحوم آیهاللّه العظمی بروجردی ـ رضوان الله علیه ـ معتقد بودند غنا چیزی است که مخصوص مجالس لهو باشد؛ یعنی آهنگ‌ها و آوازهایی که فقط در مجالس لهو و خوش‌گذرانی خوانده می‌شود حرام است، که در آن زمان، ما با ترانه‌هایی که معمول بود منطبق می‌کردیم؛ قدر مسلّم، غنا ترانه‌های رایج بود… (پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه)


الف ۴- آیت‌الله خامنه‌ای، در سال‌های آغازین رهبری‌شان خطاب به هنرمندان گروه جنگ صداوسیما گفته‌اند: ما با گناه مخالفیم، چرا با هنر مخالف باشیم؟ تا گفته می‌شود موسیقی حرام است، می‌گویند: آه، این‌ها باز هم آخوند بازی و شیخ بازی درآوردند، مقدس بازی درآوردند، نه آقا، موسیقی خوب چیز خوبی است. مگر ندیدید جلوی چشم امام آلات موسیقی بردند و بنا کردند زدن و خواندن؟ امام هم مثل کوه نشستند و همین‌طور نگاه کردند. (۱۷/۹/۱۳۷۱)
ایشان دو سال بعد از آن در دیدار با جمعی از شعرا گفته اند: ما از هنر خوانندگی و موسیقی حلال استقبال می‌کنیم. (۲۶/۱۱/۱۳۷۳)
ایشان همچنین در سال ۱۳۸۰ پیرامون اهمیت و اثرگذاری مثبت موسیقی فرموده‌اند: در دوران مبارزات، موسیقی‌هائی از دنیای برون به ایران می‌آمد و در سطح مبارزین پخش می‌شد. مثالش چیست؟ سمفونی چهارم بتهوون، شور علی اٰف، آن موسیقی است که یک روز در شوروی در روسیه سابق، ظاهرا مربوط به قبل از شوروی یعنی حدود سال ۱۹۱۴ است، زده شده و همه ملت را حرکت داده و به میدان جنگ برده است. (در دیدار با جمعی از هنرمندان ۱۶/۶/۱۳۸۰)
از آن‌جا که آیت الله خامنه‌ای رهبری جامعه و حاکمیت نظام اسلامی را به عهده دارند و نیروهای بازدارنده در امر کنسرت‌های موسیقی – اعم از امام جمعه‌ها و دادستان‌ها و سایر مقامات دخیل در تعطیلی مراسم موسیقی – به دلیل تشکیلاتی و اجرائی موظفند به دستورات و نظرات ایشان توجه ویژه بنمایند و نگذارند منظومه حاکمیت ایران دچار پراکنده کاری و و رفتاری چندگانه و اغتشاش تصمیم‌گیری در سیاست‌های کلان مملکت و نظام گردد، لازم روی نظرات ایشان در موضوع موسیقی، بیشتر اعتناء گردد، لذا جملات دیگری را که ایشان به مناسبت‌های گوناگون بیان کرده‌اند، می‌کنم:
«بکارگیری آلات موسیقی در موسیقی لهوی و مطرب و مناسب با مجالس لهو و گناه جایز نیست، ولی استفاده حلال از آن‌ها برای اهداف عقلائی اشکال ندارد و تشخیص مصادیق هم موکول به نظر خود مکلف است.‌»
«موسیقی مطرب و لهوی آن است که به سبب ویژگی‌هائی که دارد انسان را از خداوند و فضائل اخلاقی دور نموده و به سمت بی بندوباری و گناه سوق دهد و مرجع تشخیص موضوع، عرف است.»
«بکارگیری آلات موسیقی برای نواختن موسیقی غیرلهوی، اگر برای اجرای سرودهای انقلابی یا دینی و یا برای اجرای برنامه‌های فرهنگی مفید و برنامه‌های دیگر با غرض عقلائی مباح باشد، اشکال ندارد.»
از این نظرات روشن، بر می‌آید که «موسیقی اگر مناسب مجالس لهو و لعب نباشد و در ضمن از جهت دیگر مدح ظالم، ترویج کذب و تقویت باطل نباشد، مباح و بدون اشکال است.» (پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه)
آقایان ائمه جمعه یا مقامات قضائی محلی، که در شهر و دیار خود از برگزاری مراسم اجرای موسیقی جلوگیری می‌کنند و می‌دانند این مراسم با اجازه مقامات رسمی دولتی و از طرف وزارت خانه‌ای که در رأسش یک دانش آموخته حوزه علمیه قم نشسته است، در برابر اعلام نظر صریح مقامات مذهبی فوق‌الذکر که با نظرات آنان، نظام جمهوری اسلامی اداره می‌شود، چه پاسخی دارند؟ آیا بر این باورند که در گوشه و کنار مملکت پهناور ایران، هر عالم مذهبی باید نظرات و فتاوای خود را در امور مملکت‌داری به کار گیرد؟ همانند ۲۰۰ سال قبل ایران و افغانستان فعلی؟ شما که منصوب مقامات ارشد نظام هستید، باید با عمل خود به مردم بیاموزید که سیاست‌های دولت همان سیاست‌های اصولی نظام است و شایسته نیست هرکس به میل و طبق نظر خود، این سیاست‌ها را نادیده بگیرد و بدتر از آن، آن‌ها زیر پا بگذارد؟



وانگهی، کدام یک از کنسرت‌ها و مراسم اجرای موسیقی که با اجازه دولت می‌باشد، مصداق موسیقی لهوی است که در محافل عیش و نوش اجرا می‌شود؟ انصاف دهید، استاد شهرام ناظری که از استوانه‌های موسیقی و از افتخارات سرزمین هنرپرور ایران می‌باشد، موسیقی لهوی اجرا می کند؟ کسی که سال‌های سال است که ادبیات عرفانی و اشعار معنوی بلندپایگان فرهنگ ایران اسلامی را با صدائی بسیار زیبا بر دل و روح جوانان بی آلایش کشورمان جاری می‌کند. یا کیهان کلهر که از اعاظم موسیقی ایران است و با سازی کاملا ایرانی، فضای جامعه هنری میهن‌مان را سرشار از زیبائی دلنشین و روح افزا می‌نماید، مطرب لهوی نواز است؟ و نیز هنرمند پرآوازه‌ای چون سالار عقیلی که اخیرا در خراسان از کنسرتش جلوگیری شد، اجراهای گناه آلود دارد؟ هم او که از گوشه گوشه ایران، صدای زیبا و هنرمندانه‌اش به گوش می‌رسد و آوای دلنشینش میلیون‌ها شنونده دارد و در میان جوانان تربیت شده در عصر جمهوری اسلامی از امتیاز اقبال عمومی به شایستگی برخوردار است. سایر هنرمندان موسیقیدان که صادقانه برای عزتمندی ایران زمین تلاش می‌کنند، اما به هنگام اجرای برنامه در شهرستان‌ها با بی‌مهری مقامات قرار می‌گیرند در ردیف همین بزرگان نام‌آور هستند، هرگز تن به اجرای موسیقی مبتذل نمی‌دهند.

ب- واقعیت جامعه امروز ایران نشان می‌دهد که موسیقی در میان جوانان جامعه، اعم از مذهبی و غیر مذهبی علاقه‌مندان فراوانی دارد، به گونه‌ای که در سراسر کشور، چه شهرهای بزرگ و کوچک و چه روستاهای دور و نزدیک، فروشگاه‌های عرضه این آثار هنری، به وفور دیده می‌شود. حتی در سوپر مارکت‌ها، بقالی‌ها، کتابفروشی‌ها و خرازی‌ها به فروش می‌رسد. از طرفی، جمع زیادی از علاقه‌مندان و دوستداران موسیقی، برای ادامه تحصیلات دانشگاهی خود این رشته هنری را انتخاب می‌کنند و در دانشگاه‌های متعدد به تحصیل می‌پردازند. شاید ده‌ها هزار دانش‌آموخته موسیقی در ایران وجود دارد که می‌بایست در مشاغل مربوطه، در برنامه‌های گوناگون هنری، در کنسرت‌ها و گروه‌های فراوان موسیقی، در صداوسیما، در مراکز آموزش موسیقی، در حوزه سینما و در جای جای میهن اسلامی‌مان فعالیت کنند تا ضمن این که درآمدی برای خود کسب نمایند، مردم را شاد و سرزنده و امیدوار نگه دارند . حال اگر قرار باشد جلوی فعالیت این هنرمندان شایسته، به بهانه‌های بی‌جا گرفته شود، چه اتفاق غم انگیز و مایوس کننده‌ای برای این عزیزان و خانواده‌هایشان رخ می‌دهد؟ کسانی که با بیت المال تحصیل کرده‌اند و وقت و جوانی‌شان را پای این هنر سالم و مباح گذاشته‌اند، چه تقصیری دارند که قربانی تفرقه بین بعضی مدیران میانی و بعضا رده پائینی بشوند؟ مثلا جوانانی که در شهر مشهد، صبح و ظهر و شام با صدای روح نواز موسیقی از نزدیکترین محل به بارگاه ملکوتی حضرت امام رضا (ع) از وقت نماز آگاه می‌شود و قرن‌هاست که صدای دلنشین نقاره‌های حضرت، روح و دل هر زائر و مجاور را به شعف می‌آورد، وقتی می‌شنوند در آن شهر از اجرای موسیقی سالم و آموزنده، توسط یک مقام مذهبی محلی جلوگیری می‌شود، چه احساسی پیدا می‌کنند؟ از شنیدن موسیقی دست بر می‌دارند یا از آن مقام محلی فاصله می‌گیرند؟ پاسخ روشن است. از کسی فاصله می‌گیرند که با جلوگیری از برگزاری مراسم موسیقی باعث می‌شود ده‌ها گروه‌های موسیقی زیر زمینی که نه مجوز دارند و نه کارهای آن‌ها با معیارهای صحیح و اصولی و منطبق با ارزش‌های ملی و مذهبی سنجیده شده است، شکل می‌گیرد. بد نیست مقامات بازدارنده بدانند، مشهد شهری که همه سرزمینش را – از رضویه تا اقدسیه و از شترک تا شاندیز – حرم رضوی اعلام کرده‌اید، نسبت به شهرهای هم‌طراز خود بیشترین گروه‌های موسیقی غیرقانونی و زیرزمینی دارد که معلوم نیست ذهن و دل و روح جوانان دیار خراسان و شاید زائران پاکدل غیر مشهدی را به کجا می برند!

۳- شنیده شده امام جمعه محترم مشهد که نظری خاص به موسیقی دارد و مرد شماره یک مخالفت با برگزاری کنسرت‌هاست، گفته است چون مراسم برگزاری مراسم اجرای موسیقی، حاشیه‌های گناه آلودی دارد، نباید برگزار شود. البته توضیح داده که کف زدن و سوت کشیدن توسط جوانان در مراسم، همان حاشیه‌های گناه آلود است. به نظر می‌رسد این نظر را نباید عامل تعطیلی موسیقی دانست، زیرا اولا: در کجای احکام شرعی و عرف اجتماعی، سوت و کف در ردیف گناهان و منهیات قرار گرفته؟ ثانیا: اگر در حاشیه یک مراسم اتفاقاتی افتاد که از نظر یک مقام محلی گناه تلقی شود، باید آن مراسم را تعطیل کرد؟ اگر این فرض را بپذیریم، خیلی از مراسم را باید تعطیل کرد، مثلا نمازجمعه مشهد را. شک نباید کرد که در حاشیه نمازهای جمعه یا سایر مراسم مذهبی دیگر، عده‌ای از زنان یا مردان شرکت کننده در آن با هم حرف می‌زنند و از دیگران غیبت می‌کنند. آیا غیبت گناه مسلم و کیفردار نیست؟ یا در بسیاری از این مراسم علیه شخصیت‌های خدمتگزار و دلسوزان زحمتکش، شعار داده می‌شود. یا در حاشیه نماز جمعه‌ها شب‌نامه‌هائی که ده‌ها نسبت ناروا به چهره‌های متدین و متعهد داده می‌شود، توزیع می‌گردد، اما هیچ‌گاه نه امام جمعه‌ای، نه دادستانی و نه مقام مسئول دیگری، به دلیل وجود این نوع گناهان کبیره و منهیات شناخته شده، دستور به تعطیلی نماز جمعه نمی‌دهند. نوبت به هنرمندان و موسیقی دانان مظلوم که رسید، حاشیه مراسم‌شان که محل شادی مشروع جوانان است، گناه آلود تلقی می‌شود و تعطیل می‌گردد!

۴- به نظر می‌رسد حاشیه‌ها بهانه است، این برخوردهای تکراری و رو به تزاید با مراسم اجرای موسیقی، صدای زنگ خطری است که گاهی به گوش می‌خورد. صدائی که از راه‌های دور و نزدیک شنیده می‌شود تا اولیای امور هنری و متولیان رسمی و دولتی موسیقی متوجه گردند، برخورد با موسیقی جدی و همه‌جانبه است. هر هفته یک امام جمعه و یا یک دادستان دستور جلوگیری از برگزاری مراسم مذکور را می دهند، روزی فرا می‌رسد که قریب به اتفاق ائمه جمعه و دادستان‌های شهرهای درجه یک و درجه دو کشورمان چنین دستورهائی را صادر کرده باشند. در این صورت موسیقی به پدیده‌ای زائد تبدیل می‌شود که نباید در ایران بروز داشته باشد. مگر سابقه نداشته که فیلمی به صورت رسمی و قانونی در سینماهای شهرهای گوناگون در حال نمایش بوده که در یک شهر با اکران آن مخالفت شده، سپس این مخالفت تقلیدی به شهرهای دیگر سرایت کرده، آن‌گاه به دستور مرکزیت، نمایش آن فیلم به طور کلی ممنوع شده است؟ الآن این اتفاق برای موسیقی در حال تکرار شدن است. خطر آن است که روزی این مخالفت‌ها به بقیه شهرهای کشورمان – تقلیدوار – سرایت کند و ناگهان موسیقی در سراسر کشور ممنوع گردد و برای همیشه مراسم رسمی و قانونی آن رهسپار عدم شود.

بدیهی است با پیش آمدن چنان وضعی، موسیقی نمی‌میرد، بلکه زندگی‌اش را به جاهای دور دست مقامات منتقل می‌کند و به حیات خود ادامه می‌دهد. چون موسیقی مثل آب، از نیازهای حتمی بشر است، مردم به هنگام خشکسالی و نبود آب، به هر طریق ممکن، حتی با ورود به لایه‌های زیر زمین، نیاز خود را برطرف می‌کنند. لذا به مخالفان جدی موسیقی که جایگاهی در حوزه مدیریت مملکت دارند توصیه می‌شود که اگر برای موسیقی چنین آینده‌ای را در دستور خود دارید، لاپوشانی نفرمائید و از هم اکنون همه تحرکات مربوط به موسیقی را ممنوع و حرام اعلام نمائید تا موسیقی تکلیف خود را بداند و خودش برای آینده‌ای که به نظر بنده چندان دور نیست، جایگاهی خارج از دسترس شما پیدا کند. در آن هنگام شما دیگر حق ندارید اعتراض کنید و حتی غصه بخورید که چرا جوانان ما به قوانین وقعی نمی‌گذارند و به مواعظ شما اعتناء نمی‌کنند و در پی کسانی راه افتاده‌اند که شما آن‌ها را قبول ندارید! حالتی که امروزه برای گرایش مردم به برنامه‌های ماهواره‌ای پیش آمده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر