۱۳۹۵ مهر ۹, جمعه

کارکرد احزاب در شرایط کنونی ایران


کورش عرفانی
تا هنگامی که مردم به حمایت مشخص، آگاهانه و مستقیم از احزاب نپردازند آن میزان از قدرت سازمان یافته که برای کنار زدن رژیم کنونی لازم است شکل نمی گیرد. ممکن است که خشم وفقر و نابرابری و ظلم چنین توانی را به صورت بالقوه در جامعه شکل بخشیده باشد، اما تبدیل این توان به قدرت و آن گاه مدیریت قدرت و سپس، به ثمر رساندن تلاش ها رخ نخواهد داد
مقدمه
پیرامون تاریخ تحزب در ایران و همچنین گرایشی که جامعه ایرانی نسبت به حزب گریزی بحث های زیادی انجام گرفته است. لیکن نباید فراموش کنیم که ما برای رسیدن به دموکراسی چاره ای نداریم جز این که واقعیت ضرورت وجود احزاب در کشورمان را تشخیص دهیم و بر مبنای آن عمل کنیم. اگر راه گریزی از تحزب وجود می داشت، ما می بایستی طی یک صد سال گذشته راه میانبری برای رسیدن به دموکراسی پیدا می کردیم، اگر موفق نشدیم به این دلیل است که از راه منطقی و قابل اجرای آن نرفته ایم. خواسته ایم چرخ را از نوع اختراع کنیم. ما اصرار داشته ایم از راهی که سایر جوامع آن را رفته اند و موفق شده اند نرویم و از فرمول های عجیب و غریبی مانند «اتحاد گسترده…» «کنگره فراگیر…» «گردهم آیی فراسازمانی…» و سایر فرمول های جادویی «همه باهمی» استفاده کنیم. راه درست همان تشکیل احزاب قدرتمندی است که می توانند به نمایندگی از جامعه یک مبارزه سیاسی ملی را سازماندهی کرده، رژیم استبدادی را کنار زده و شرایط استقرار دموکراسی را فراهم نمایند.
در این جا ما می خواهیم ضرورت وجود احزاب سیاسی را از طریق نوع مقایسه ی آن با تشکل های تعاونی، مورد بحث قرار دهیم.
تعریف تعاونی و مشابهت آن با تشکیلات سیاسی
تعاونی شرکتی است که در آن هر عضو قدری سرمایه و توان کاری می گذارد و در ازای آن از سود کار و سرمایه خود برخوردار می گردد. بنابراین تعاونی، نوعی از کار است که به همه اجازه می دهد بابت تلاشی که در آن کرده اند، از حاصل کار خود بهره مند گردند. روح تعاونی در کار جمعی است که به صورت هماهنگ و هدفمند انجام می شود. می توان گفت که حزب نوعی تشکیلات تعاونی سیاسی می باشد که در آن هر عضو وقت و توانایی و امکانات خو را می گذارد و در ازای آن یک جمع، یک ملت و نیز تک تک افراد عضو از قدرت عمل حزب بهره می برند. از طریق حزب جامعه می تواند از بن بست نبود دموکراسی بیرون آمده و به آزادی و عدالت اجتماعی دست یابد.
وقتی توان رژیم را با توان یک حزب مقایسه می کنیم در می یابیم که چقدر ضروری است که اعضای پراکنده ی یک ملت در مقابل نهادهای منسجم یک دولت بتوانند یک نهاد سیاسی قوی در اختیا خود داشته باشند. رژیم به علت آن که از منابع ثروت، امکانات و نفرات بیشتری برخوردار است می تواند در مقایسه با یک حزب مشخص توان بسیار بیشتری داشته باشد. اما عنصری که در این محاسبه تغییر آفرین است مردم هستند؛ وقتی این عنصر، یعنی مردم را وارد صحنه می کنیم می بینیم که معادله به شکل کیفی و اساسی تغییر می کند و توان مردم، به شرط آن که سازمان یابد و متشکل شود، توان رژیم را تحت الشعاع قرار می دهد. پس، مردم می توانند رژیم را به چالش بکشند؛ اما نه به شکل لخت و به طور مستقیم و رودرو با رژیم. همان طور که می بینیم حتی یک رژیم ضعیف یک ملت هشتاد میلیونی را تحت سیطره خود دارد. در نتیجه، چاره ی کار در این است که بخشی از توان مردم به یک عنصر واسطه ای، یعنی حزب، وارد گردد تا حزب بتواند با سازماندهی و مدیریت هدفمند آن قدرت بیابد و با رژیم حاکم درافتد.
در این جا لازم است تفکیکی میان توان و قدرت قائل شویم. توان قدرت بالقوه است. قدرت توان بالفعل است. توانایی که در ملت وجود دارد امری بالقوه است و تا زمانی که این توان بالفعل نشود، به قدرت تبدیل نمی شود. ما برای ایجاد هرگونه تغییر مهم سیاسی و اجتماعی به قدرت احتیاج داریم. به عبارت دیگر می توان گفت: توان ملی ایران بسیار زیاد است، اما قدرت ملت ایران بسیار کم است. توان ملت ایران که عبارتند از ۸۵ میلیون جمعیت، میلیون ها نفر ناراضی، میلیاردها دلار سرمایه در داخل و خارج از کشور، میلیون ها نفر متخصص و کارشناس و غیره بسیار بالاست، اما از این توان نمی توان استفاده کرد زیرا آن را تبدیل به قدرت نکرده ایم. تبدیل توان یک ملت به قدرت در گرو سازماندهی آن است. حزب تبلور سازماندهی توان سیاسی یک ملت است. حزب ابزار تبدیل توان یک ملت به قدرت سیاسی می باشد.
یک ملت هرگز در مقابل رژیم استبدادی آن قدر ناتوان نیست که تسلیم شود، مسئله این است که می بایست راه استفاده از توان خود را یاد گرفته و آن را به کار گیرد. درصورتی که این توان مردم به صورت قدرت حزبی جلوه کند، یعنی احزاب قدرتمند پدید آیند، می توانند رویارویی سرنوشت ساز ملت در مقابله با رژیم را به سرانجام رسانند.
برای ما ایرانیان از آنجا که هیچ تجربه ی تاریخی نداریم که در طی آن حزب یا احزابی توانسته باشند رژیمی را به زانو در آورند، این سؤال مطرح می گردد که مگر ممکن است یک حزب بتواند چنین امر مهمی را صورت بخشد و یک رژیم ضد مردمی را به پایین کشد. این در حالیست که چنین چیزی به راستی شدنی است. چگونگی این کار در یک حزب تحت عنوان «برنامه سیاسی» حزب پرداخت و آماده می شود. برنامه سیاسی راه مشخص و مرحله بندی شده ای است که از طریق آن می توان به هدف خود، که کنار زدن یک رژیم استبدادی است، رسید. بگذارید نسخه ای قابل تعمیم از این برنامه ی سیاسی را مرور کنیم و ببینیم یک حزب چگونه می تواند در چارچوب آن به هدف خود که ایجاد تغییر سیاسی مثبت و مردم گراست دست یابد. این مراحل برای یک حزب قدرتمند یا یک مجموعه از احزاب قدرتمند همسو می تواند به شرح زیر قابل تصور باشد:
تقویت اعتراضات اجتماعی در کشور: اعتراضات اجتماعی در کشور به صورت بالقوه و بالفعل اما به شکل پراکنده وجود دارند؛ این اعتراضات نیازمند سازماندهی، هدایت و مدیریت هستند و این امور به صورت خودکار و تصادفی انجام نمی شوند. کاری که حزب – یا احزاب- می تواند انجام دهد داشتن برنامه های مشخص برای تقویت این اعتراضات از طریق آموزش ها در رسانه ها، در فضای مجازی و از طریق وسایل ارتباطات جمعی می باشد.
تقویت اعتصابات صنفی در کشور: در حال حاضر اعتصاباتی در کشور انجام می گیرد که نیاز به تقویت دارند. هم چنینی به کارگران باید آموزش داده شود که چگونه این اعتصابات را به ثمر برسانند، از دولت امتیاز بگیرند، کارفرما را به عقب نشینی وادار نمایند. این نیز نیاز مبرم به یک تشکل منسجم دارد تا این فعالیتها را ساماندهی کرده، جهت داده و آنها را به پیش برد.
تدارک اعتصابات سراسری در کشور: سال هاست اعتصاباتی از طریق مزدبگیران و اقشار زحمتکش در کشور انجام می گیرند اما هیچ گاه تبدیل به یک اعتصاب سراسری نشده است. این اقشار و اصناف ناراضی که دارای دردهای مشترک نیز هستند، تاکنون قادر نبوده اند بر محور خواست های مشابه خود دست به یک کار اعتراضی واحد بزنند: یک اعتصاب سراسری. دلیل این امر این است که اعتصاب بزرگ و سراسری را شهروندان عادی و یک جریان خودجوش ضعیف و محدود نمی تواند انجام دهد، این کار نیاز به شبکه سازی، مدیریت، آموزش، هماهنگی، امکانات پشتیبانی مالی، تبلیغاتی و تدارکاتی دارد. اگر میلیون ها زحمتکش و مزدبگیر ناراضی قادر به انجام این کار نبوده اند به خاطر این است که تهیه و تدارک تمام ملزومات چنین امری نیازمند یک تشکیلات و کار مدیریت شده است. برای این منظور، باید یک حزب قدرتمند وجود داشته باشد که بتواند این حرکت را هدایت و مدیریت نماید.
تدارک اعتراضات گسترده در کشور: اعتراضات کوچک و پراکنده قابل سرکوب و کنترل هستند، اما هنگامی که این اعتراضات گسترده و سراسری شد، رژیم در مقابل یک جریان اجتماعی قرار می گیرد که رهبری و مدیریت دارد و هدایت شده می باشد. این اعتراضات می تواند صدها هزار نفر یا میلیون ها نفر را به خیابان ها بیاورد. این میسر نیست مگر با کار دقیق و حساب شده ی سازمان یافته. چنین امری نیز نیازمند تشکیلات و سازماندهی و نیرو و امکانات است.
به تعطیلی کشاندن اقتصاد کشور از طریق اعتصاب سراسری: این حرکت که به صورت عدم فعالیت متروها و اتوبوس ها، کارخانه ها، تعطیلی مراکز آموزشی، بازار کسبه ی خرد و غیره می باشد، جهت هشدار دادن به رژیم است. ایجاد فلج عمومی در اقتصاد کشور رژیم را با مشکلات فراوانی روبرو می کند و او را به فکر و واکنش وا می دارد. اگر حزبی یا مجموعه ای از احزاب که با هم کار می کنند به عنوان یک جبهه ی متحد، بتوانند این اقدامات را یکی پس از دیگری انجام برنامه ریزی، تدارک و هدایت کنند، می توانند وارد مرحله ی تعیین کننده شوند، مرحله ی اولتیماتوم به رژیم برای برآورد خواسته های مردم.
اولتیماتوم به رژیم: این کار برای وارد ساختن رژیم به تن دادن عملی به خواسته های مشخص مردم است، از جمله افزایش دستمزدها، رفع حجاب اجباری، پاسخگویی به دزدی ها و فساد مالی دولتمردان، احقاق حقوق خانواده های اعدامی ها و جانباختگان کشتارهای مانند کشتار ۱۳۶۷، برداشتن سانسور اینترنت، پایان دادن به مجازات اعدام، آزادی زندانیان سیاسی، برگزاری انتخابات آزاد و غیره.
تمامی این گام ها یکی بعد از دیگری شدنی است، اگر اراده ی قوی بخشی از ایرانیان در این باره به شکل سازمان یافته ی خود بروز کند. این کار نیاز به پشتوانه اجرایی قوی دارد. وقتی اراده ی ایرانیان آگاه به قالب تحزب درآید این امر شدنی است. احزاب با توجه به قدرت خود می توانند مدیریت کلان کار خرد ]خود[ سازماندهی اجتماعی در صحنه را برعهده داشته باشند و اعتراضات و اعتصابات را بر اساس یک استراتژی تهاجمی و هدفمند در سطحی سراسری و ملی برنامه ریزی کنند.
با پیش رفتن در مسیر ترسیم شده ی فوق، در یک مقطعی، احزاب سیاسیِ دارای پشتوانه ی اجتماعی و قدرت اجرایی می توانند وارد گام های بعدی برای خلع قدرت از رژیم شوند. در این بخش از کار، جامعه ی بین المللی مورد تعامل احزاب قرار می گیرد و تلاش می شود که کار در مسیر کنار زدن یک رژیم نامشروع و منفور در صحنه ی جهانی نیز تدارک دیده شود.
خلع مشروعیت داخلی و اعتبار خارجی از رژیم: حزب به واسطه ی توانایی که از طریق پشتوانه ی مردمی و سازماندهی آن پیدا می کند، می تواند از یکسو مشروعیت داخلی رژیم را به طور ملموس و علنی زیر سؤال ببرد وبعد با انعکاس دادن گسترده و هدفمند این عدم مشروعیت داخلی، اعتبار خارجی رژیم را نیز به چالش بکشد. در این صورت دولت های خارجی نیز که می بینند رژیم پایگاه مردمی و مقبول ندارد، می توانند و یا در نهایت مجبور خواهند بود با خواسته های فرموله شده ی مردم در داخل همراهی و از امکانات خود در این زمینه بهره برده و رفتار دیگری با رژیم داشته باشند، مانند کاهش سطح روابط دیپلماتیک، اخراج سفرای رژیم، قطع روابط دیپلماتیک و غیره.
نمایندگی کردن ملت در صحنه ی بین المللی: در صورتی که حزب یا مجموعه ای از احزاب از طریق پشتوانه ی مردمی قدرتمند گردد می تواند ملتی را در صحنه ی بین المللی نمایندگی و در مجالس رسمی به عنوان نماینده ی یک ملت شرکت کند. همچنین حزب می تواند حمایت احزاب سیاسی کشورهای مختلف، نهادهای بین المللی، نمایندگان مجالس و سازمان های حقوق بشری را در دفاع از خواسته های برحق ملت ایران جلب نماید.
***
براساس آن چه آمد دریافتیم که تا هنگامی که مردم به حمایت مشخص، آگاهانه و مستقیم از احزاب نپردازند آن میزان از قدرت سازمان یافته که برای کنار زدن رژیم کنونی لازم است شکل نمی گیرد. ممکن است که خشم وفقر و نابرابری و ظلم چنین توانی را به صورت بالقوه در جامعه شکل بخشیده باشد، اما تبدیل این توان به قدرت و آن گاه مدیریت قدرت و سپس، به ثمر رساندن تلاش ها رخ نخواهد داد. مبارزه ی سازمان یافته به سازماندهی و سازماندهی به سازمان نیاز دارد. حزب ابزار مناسب برای طی کردن این فرایند است.
راه عمل گرا برای پایان بخشیدن به رژیم استبدادی
پس از سی و هشت سال تلاش پراکنده در ایران و بیرون از ایران برای پایان بخشیدن به عمر رژیم ضد ایرانی جمهوری اسلامی وقت آن است که بدیهیات تحقق چنین آرزویی را براساس تجربه ی تاریخی ملموس موجود در جوامعه به دمکراسی رسیده به طور جدی در نظر بگیریم. برخی از گزاره های پایه ای این روند چنین است:
– برای تغییر شرایط سیاسی در ایران وجود خشم و نفرت عمومی به صورت بالقوه کافی نیست.
– باید این خشم عمومی و خواست همگانی تغییر به یک برنامه ی قابل اجرا و سازمان یافته ی بالفعل تبدیل شود.
– تبدیل خواست بالقوه به برنامه ی بالفعل نیازمند تشکل های سازمان یافته ی مدیریت گراست.
– این تشکل های سازمان یافته ی مدیریت گرا همان احزاب سیاسی قدرتمند هستند.
– برای این که احزاب سیاسی قدرتمند شود جامعه باید به آنها بپیوندد و از آنها حمایت کند.

این سری گزاره های بدیهی، مسیر و کار را برای هر ایرانی علاقمند به تغییری مشخص می کند. هم برای ایرانی داخل کشور، به عنوان عنصر فعال اجتماعی و هم برای ایرانی خارج از کشور، به عنوان عنصر فعال سیاسی. کار مهمی که اینک پیش روی خود داریم این است که روی احزاب موجود تمرکز کرده و آنها را تقویت کنیم تا آنها بتواند اقدامات لازم جهت سازماندهی کردن اعتراضات، نارضایتی و خواست مردم برای مقابله با رژیم را به پیش برند.
این تجربه ی تاریخ در جوامع دیگر هم وجود داشته و به واسطه ی آن ملل دیگری توانسته اند به دموکراسی دست یابند. روش آنها نیز همین بوده: از طریق پیوستن به احزاب مردمی و قدرتمند کردن آنان. ما نیز لازم است درسی از تاریخ بگیریم. حس شهروندی، مسئولیت پذیری و مشارکت اجتماعی در ورود ما به احزاب و کار در آنها تجلی پیدا می کند. نقش هر فردی در این روند مهم است، نقش تک تک ما. کار را به «دیگران» حواله ندهیم. با ورود هریک از ما به حزب و کار و تلاش در آن، قدرت یک حزب به همان اندازه افزایش می یابد و برای ایجاد تغییر در جامعه آماده تر می شود.
آشتی با بدیهیات
اگر بخواهیم سایر ملت های جهان خواسته های ما مردم ایران را جدی تلقی کنند باید ابزار لازم برای طرح مناسب آن را در اختیار داشته باشیم. این حزب است که توان چنین کاری را دارد. تا وقتی ملت مجهز به اهرم قدرت سیاسی، یعنی احزاب قدرتمند نباشند، نمی تواند در تعیین سرنوشت خود نقشی داشته باشند. اگر احزاب از طرف جامعه پشتیبانی نشوند، یا فرسوده و مضمحل می شوند یا بایستی علیرغم خواسته خود از بیگانگان کمک بخواهند. اگر احزاب از طرف جامعه ی خود حمایت شوند، رشد می کنند و می توانند مدافع حقوق مردم در مقابل رژیم ضد ملی و نیز بیگانگان باشند. ما می توانیم حزب را به مثابه یک تشکل تعاونی بدانیم. هر شهروندی می تواند در ساختن این صندوق تعاونی سیاسی یا همان حزب، از طریق ارائه ی کار و تلاش و تخصص و سرمایه خود سهم داشته و در نتیجه از حاصل کار جمعی بهره مند شوند.
چگونه می توان در این صندوق تعاونی سیاسی یعنی حزب سهم داشت؟ برای این کار کافی است هر شهروند ایرانی یکی از روش های زیر را انتخاب کند:
– در خارج از کشور: عضویت و کار عملی در احزاب، حمایت مالی و مادی از آنان.
– در داخل کشور: کنشگری، تبلیغ و شبکه سازی، حمایت مالی و مادی از حزب. تشویق مردم به مبارزه، آماده کردن آنها برای اعتراضات و اعتصابات سراسری، کنار گذاشتن ترس و … در همسویی با برنامه ی مبارزاتی حزب.
ممکن است این سؤال مطرح گردد که آیا برای عضویت در یک تشکل سیاسی می بایست با تمامی آن چه که یک حزب می گوید موافق بود؟ پاسخ این است که خیر. چنانچه میزان مشابهت نظرات شما با حزب در حدی است که بتوانید با آن همکاری کنید، کافی است. فراموش نکنیم اگر هم با دیدگاه های یک حزب موافقت کامل نداریم، در بیرون از حزب نمی توان آن را تغییر داد؛ برای بهبود و تغییر می بایستی به درون حزب برویم و در آن فعالیت داشته باشیم.
نتیجه این که، اگر می خواهیم روزی به دموکراسی دست یابیم هیچ راهی نیست جز این که احزاب سیاسی و مردمی موجود را تقویت کنیم. این نیز فقط از طریق نقد و نظر دادن در مورد احزاب موجود نیست، نیازمند رفتن به درون احزاب، عضویت، فعالیت منظم و نیز ارائه کمک های مادی مالی به احزاب است تا آنها بتوانند با دست باز، داشتن امکانات مادی و نیروهای اجرایی لازم، برنامه های سیاسی-اجتماعی خود را پیش برده و تغییر را متحقق سازند. تاریخ و تجربه سیاسی در ایران نشان می دهد که ما راه حل معجزه آسای دیگری نداریم. با تقویت و قدرت یابی احزاب مردمی موجود، آنها می توانند در چارچوب یک استراتژی طراحی شده، مدیریت شده و دارای پشتیبانی اجرایی و مادی، در یک مقطع مناسب رژیم استبدادی را به چالش طلبند و وی را وادارند که امتیازات لازم به مردم را واگذارکنند. دمکراسی در ایران در گرو وجود احزاب قدرتمند مردمی است.
از: گویا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر