۱۳۹۵ مرداد ۲۵, دوشنبه

از زندان برای آیت اله منتظری گزارش فرستادم

ایرج مصداقی
ایرج مصداقی یکی از جان به در بردگان اعدام های دهه 60 است. او که پیش از انقلاب در آمریکا مشغول تحصیل بود، همزمان با وقوع انقلاب به ایران بازگشت اما یک دهه از زندگی اش به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق، در زندان های ایران سپری شد.
 مصداقی بعدها از منتقدین همین سازمان هم شد و پس از رهایی از زندان و خروج از ایران، کتاب های متعددی درباره خاطرات روزهای سیاه زندانش منتشر کرد.
در روزهای اخیر انتشار فایل صوتی مخالفت صریح «آیت الله حسینعلی منتظری » در مورد اعدام های گسترده دهه 60 ، واکنش ها و سوالات بسیاری را در فضای مجازی مطرح کرده است.
 عده ای انتقاد می کنند که چرا آیت الله منتظری پیش از آن در مورد اعدام ها واکنشی نشان نداد یا چرا فایل مذکور بعد از 28 سال منتشر شد؟
«ایرج مصداقی» می گوید یکی از محدود کسانی است که از داخل زندان، شرح کامل جزییات شکنجه و اعدام دوستانش را در چهل صفحه و از طریق نماینده آیت الله منتظری به دست این روحانی منتقد رسانده و تا پیش از ارسال گزارش ها از درون زندان، آیت الله منتظری هنوز هم حجم فاجعه را نمی دانسته است.
از آقای مصداقی می پرسم این گزارش را با چه کیفتی و از طریق چه کسی به دست آقای منتظری رسانده است؟
سال 1363 بود و آیت الله حسینعلی انصاری نجف آبادی زمینه ساز ارسال این گزارش شد.
چطور با حاج شیخ حسینعلی انصاری نجف آبادی دیدار کردید؟
اولین بار مهرماه سال 1363 من ایشان را در بهداری زندان دیدم. بستری بودم و او از من دلجویی کرد. برخوردم پرخاشگرانه بود. او خندید و گفت شنیده ام دوران سختی را در انفرادی تحمل کرده ای؟ من هم یک هفته انفرادی بوده ام .
من پوزخندی زدم و گفتم یک هفته و ده روز با چند ماه  و چند سال بسیار توفیر دارند. ساعتی با هم گفتگو کردیم . او از لاجوردی به عنوان «قصاب» یا «جنایتکار» نام برد. گفت که قصدش انتقال حقیقت از درون زندان به آیت الله منتظری است.از من خواست مواردی را که شاهدش بوده ام در زندان برای او بنویسم.
 من با کمک آقای انصاری یک دفترچه چهل برگ از جزییات شکنجه و خونریزی زندان را نوشتم . طبعا نمی توانستم مبالغه کنم یا دروغ بنویسم چون احتمال رسیدگی و حساب کشی وجود داشت. اما حقیقت آنقدر دردناک بود که نیاز به مبالغه نبود.
بخش هایی از آنچه نوشتید در خاطرتان مانده؟
بله؛ از روزی نوشتم که در دوره بازجویی دو جنازه افتاده در سطل آشغال زندان را به من نشان دادند . از شباهت عجیب اتاق بازجویی به دکان قصابی که بوی خون می آمد و هیکل یک انسان آویزان بود.
واکنش آقای انصاری چه بود؟
می کوبید پشت دستش و می گفت ای وای بر ما. اولش دچار تردید بودم که دیده هایم را بنویسم یا نه؟ برداشتم این بود که میل آقای انصاری برای روشن گفتن حقیقت صادقانه بود و قصد فریب یا سوء استفاده نداشت.
به نظر شما چرا این همه زمان برد تا آیت الله منتظری واکنش نشان بدهد؟
بسیاری جنایت ها در خفا انجام می شد. سال 63 بود که نمایندگان آیت الله منتظری در زندان قزل حصار و سایر زندانها با حجم زیادی از گفته ها ، نوشته و دیده های زندانیان مواجه شدند که دهشتبار بود.
از سوی دیگر نباید سرگذشت و تاثیر نامه آیت الله گلزاده غفوری،  نماینده تهران در مجلس خبرگان قانونی اساسی و نماینده مردم تهران در دور اول مجلس شورای اسلامی را که همدوره آیت الله منتظری در حوزه بود نادیده بگیریم . او جزو محدود روحانیونی بود که به اصل ولایت فقیه رای منفی داد .
بسیاری به آیت الله منتظری هشدار دادند؟ تفاوت این هشدارها با هشدار گلزاده غفوری چه بود؟
گلزاده غفوری روحانی آزاداندیشی بود که دکترای فلسفه از سوربون فرانسه داشت و به جمهوری دموکراتیک معتقد بود، از سرکوب و خشونت بیزار و به حقوق شهروندی معتقد بود. لباسش را از او گرفتند و او تا زمان مرگش در حصر به سر برد. 
او چهار فرزندش را در جریانات 60 از دست داد . همان روزها نامه ای به آیت الله منتظری نوشت با عنوان «با آب دیگری وضو بسازید» که روزهای ساده زیستی منتظری در حوزه را یادآوری کرده و زنهار داده بود که دامنش را از آلودگی های قضایی و خون هایی که ریخته شده ، پاکیزه نگه دارد و هر چه سریع تر از این بازی کنار بکشد.
آیا آیت الله خمینی هم نسبت به جزییات حوادث زندان مطلع بود؟
خمینی فیلم  دو تا از ویرانگرترین امکان شکنجه بشری در زندان قزل حصار یعنی «قیامت» و «قبر» را دیده بود. از وجود پدیده ایی به نام «خانه مسکونی» که عمدتا برای زن های زندانی ساخته می شد و بسیار دهشتبارتر از قیامت و قبر بود، خبر داشت اما قدرت توجیه ماجرا را داشت و صداقت و شسته رفتگی شخصیت منتظری را نداشت.
کماکان به آیت الله منتظری انتقاد می کنند؟
در نظر بگیرید منتظری زمانی به لاجوردی گفت «گردنش بشکند» که خاتمی او را «سرباز انقلاب» خطاب قرار داد و کروبی در مراسم بزرگداشتش شرکت کرد. آنهم در شرایطی که به ندرت از مقامات خودشان حاضر شدند در این مراسم شرکت کنند. من معتقدم موضع گیری آیت الله منتظری بسیار شجاعانه بود.
در جایی از فایل صوتی او به هفت نفر اشاره می کند. آن هفت نفر چه کسانی هستند؟
منظورش اعضای موتلفه هستند که گردانندگان دادستانی بودند. اینها به دنبال زمینه سازی برای کشتار بودند و برای جلب رضایت خمینی تلاش می کردند.
با انتشار این فایل، تردیدهای جدی در مورد اعدام زندانی ها به خاطر حمله مجاهدین ایجاد شده است.
 آیت الله منتظری میگوید چندین سال قبل برنامه این کشتار طراحی شده بود. نشانه هایش زیاد بود. روز عید فطر سال 67 ریختند توی بند و داوود لشکری، معاون زندان به صراحت گفت آقای خمینی دستور بدهد یکی یک نارنجک توی اتاق هایتان می اندازیم.
در زمزمه پاسدارهایی که در راهرو حرف می زدند ما شنیده بودیم چنین برنامه ای دارند، مسعود مقبلی ، پسر هنرپیشه معروف را بردند به کمیته مشترک و گفتند دیر یا زود ما برای تسویه خونین می آییم سراغتان .
از آذرماه، زندانی ها را طبقه بندی کرده بودند، سرخها معاند ، زردها منفعل و سفیدها تواب بودند. برهمین اساس هم کشتار را برنامه ریزی کردند. یک فرم 28 سوالی به اوینی ها دادند که  بعدها مبنای کشتار قرار گرفت.
عده ای می گویند اگر همان روزهای نخست، اعتراضش را علنی می کرد، چه بسا چپ ها کشته نمی­شدند.
بله درست است اما آیت الله منتظری به نوعی منافع نظام و اسلام را در نظر می گرفت. او تحت فشار اطرافیانش بود. همان روزها همه دوستان و اطرافیانش با نوشتن نامه به خمینی معترض بودند.  دقت کنید که در تاریخ ما  نبوده کسی که در مقابل جریانی بایستد که خودش از بوجود آوردندگانش بوده باشد. شما چنین چیزی را در هیچ جریان سیاسی نمی بینید.
توجه به شرایط سی سال پیش هم داشته باشید. او جلوی استاد و مرادش و ولی فقیه مسلمین جهان ایستاد. گفتنش ساده است اما عمل در چنان شرایطی واقعا دشوار است. او کاری کرد که در تاریخ ما نمونه نداشت. تلاش برای نجات جان دشمن کار ساده ای نیست. به او می گویند آقا سکوت کن چند سال بعد رهبر می شوی. پاسخ می دهد از کجا معلوم من زودتر نمیرم؟ مسولیت تاریخی من الان است.
شرایط زیست شما در زندان چطور بود؟
قابل گفتن نیست. من به تفصیل در کتاب خاطراتم گفته ام، ما 22 نفر در چهار متر جا زندگی می کردیم که جای نگهداری 22 مرغ هم نبود.
اما افراد مقابل آیت الله منتظری به شدت از موضع فرودست تر با او حرف می زنند، چرا؟
آنها سعی می کنند به دروغ و به نرمی مسئله را رفع و رجوع کنند. حتی سعی می کنند توپ شقاوت را بیندازند در زمین خمینی و خودشان را مبرا کنند. تصورشان این است که به هر حال آیت الله منتظری رهبر خواهد شد و نگران عاقبت خودشانند.
این روزها یک عده از مقامات جمهوری اسلامی در مقام انکار سخنان آیت الله منتظری برآمده اند، نظر شما چیست؟
آنها می گویند 26 نفر از مخالفان کم سن و سال را نکشتیم . دهها نفر از رفقای کم سن و سال مرا کشتند همان روزها. اینها بی رحمی را از حد گذرانده بودند هر بار که دوستانمان را اعدام می کردند، نان خامه ای و شیرینی بین ما تقسیم می کردند.
چندین بار پیش آمد پاسدارها وقت عصبانیت به ما می گفتند:  لگد آخر را خودم می زنم توی شکمت.
ما از این تهدیدها می فهمیدیم که بچه ها را روی صندلی آمفی تئاتر قرار می دادند و با لگد می زدند تو شکمشان تا آویزان شده و خفه بشوند. 
حکم اعدام «کاوه نثاری» که بر اثر ضربه مغزی حافظه اش را از دست داده بود و حتی نمی دانست برای چه دستگیر شده، در حالی اجرا شد که او در راهرو مرگ دچار صرع شدید شده بود. سیاتیک داشت، یک پایش فلج بود و وقتی می خواست راه برود با دستش می زد پشت پایش و پایش را می­انداخت جلو. «صفر جعفری­افشار» هم بندی ما او را قلمدوش کرد و بردش به سمت چوبه دار. من خودم با چشم های خودم دیدم. ناصر منصوری فلج قطع نخاعی بود. بیات ، مسئول بهداری زندان او را با برانکارد برد سمت چوبه دار .
«محسن محمد باقر» از دو پا فلج بود او در فیلم غریبه و مه بهرام بیضایی هم بازی کرده بود در نقش نوجوانی که فلج است. او را بردند دار زدند.
احساس گناه را در وجودشان مجریان حس نمی کردید؟
نیری شب، بعد از انجام همه این جنایت ها دستور می­داد راننده یک دسته گل بخرد برای همسرش. این قدر با خیال آسوده می رفت خانه .
انتشار این فایل صوتی شما را شگفت زده نکرد؟
این فایل گر چه از اسناد مهم و تاریخی است اما مسائل مطرح شده تازه نبودند، هم خود آیت الله منتظری در خاطراتشان نقل کرده بودند و هم احمد خمینی در رنجنامه، در مورد آن معرکه گرفته بودند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر