۱۳۹۴ بهمن ۳, شنبه

رهبر معنای انتخابات را نمی داند!



الاهه بقراط
کیهان لندن
آقای خامنه‌ای، من مخالف شما و نظام شما هستم. از من می‌‌خواهید در انتخابات شرکت کنم؟ بسیار خوب، لطفا نامزدی را به من نشان بدهید که بتواند از حقوق من به عنوان یک زن، یک شهروند، یک ایرانی، یک انسان چه در خبرگان و چه در مجلس شورای اسلامی دفاع کند. رأی من باید خرج چنین فردی شود. اگر برخی چنین نماینده‌ای را در میان نامزدها نمی‌یابند و با این همه در انتخابات شرکت می‌کنند و بقیه را هم فرا می‌خوانند تا در آن شرکت کنند، راستش را بخواهید، آنها هم مانند شما معنای انتخابات را نفهمیده‌اند! 

دمکراسیِ دروغین و سرکوب واقعی
اینکه در دیکتاتوری‌ها اعم از نظامی و فاشیست و کمونیست و سنتی و سکولار نیز انتخابات وجود داشته، تکرار واقعیتی است که کمتر کسی نمی‌داند. قرن بیستم، قرن دمکراسی‌ها بود و ابزاری که آن را تحقق می‌بخشید، از جمله انتخابات، نمی‌توانست به خدمت حکومت‌های استبدادی گرفته نشود. ابزاری که معمولا با پیروزی بالای ۹۰ درصد و گاه ۹۹ درصدی برای حاکمان همراه بود.
در اواخر قرن بیستم اما دیکتاتوری‌ها با ترفندی زیرکانه، همزادی مدرن برای خود آفریدند:‌ دموکراسی‌های دروغین! این نوع دیکتاتوری که جامعه یا مردم یا همان «دمو» نیز تا سالیان با آن همراهی می‌کند، از یک سو چون دیکتاتوری‌های سنتی بر ابزار خشن سرکوب و از سوی دیگر چون دموکراسی‌های مدرن بر ابزار انتخابات استوار است. کاربرد این دو ابزار در کنار یکدیگر را ایرانیان در خرداد ۸۸ و رویدادهای پس از آن از نزدیک تجربه کردند.
واقعیت این است که از همان رفراندوم «آری» به جمهوری اسلامی در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ خورشیدی و برخی از سخنان رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی، آیت‌الله خمینی، مانند اینکه «اگر همه بگویند آری، من می‌گویم نه» مشخص بود که «انتخابات» در نظام دینی و بسته‌ی جمهوری اسلامی تا زمانی مورد قبول است که آرای مردم به سود حکومت جدید به صندوق‌ها ریخته شود. از همین رو نیز در طول نزدیک به چهل سال، رژیم کنونی هرگز حاضر نشد تن به «انتخابات آزاد» حتی در چهارچوب محدودیت‌های خود بدهد! یعنی حتی نه تنها آزادی برای منتقدان خود که به قانون اساسی و ولایت مطلقه فقیه اعلام التزام می‌کنند را نپذیرفت بلکه مقامات پیشین نظام را که کسی در وفاداری آنها به جمهوری اسلامی تردیدی ندارد خانه‌نشین و از صحنه‌ی سیاستِ خود حذف کرد، چه در دوران خمینی و چه در دوران خامنه‌ای.

در آستانه‌ی انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ که تحریم‌های جهانی به شدت کمر اقتصادی رژیم را شکسته بود و انزوای سیاسی آن را به گوشه‌ی رینگِ سیاست بین‌المللی رانده بود، مقدمات نوشیدن جام زهر اتمی فراهم می‌آمد. اما شرط‌ نخست‌اش آن بود که دولتی «میانه‌رو» بر سر کار آید با چهره‌ای که بتواند خود را خارج از صف‌بندی رایج، یا به قول خامنه‌ای، «دو بال نظام» قرار دهد: تدبیر و اعتدال بالاتر از اصلاح‌طلب و اصول‌گرا.


نیاز به رأی مخالفان

خامنه‌ای در تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری حجت‌الاسلام حسن روحانی بود که برای نخستین بار از «مخالفان» نظام خواست تا اگر نظام و او را هم قبول ندارند، در انتخابات شرکت کنند. این درخواست به دو معنی بود:‌ یکی اینکه رهبر به قدرت رأی مخالفان آگاه است و آن را اعتراف می‌کند. دیگر اینکه این رهبر معنی انتخابات را نمی‌داند!
از یک سو قرار بود حسن روحانی به ریاست جمهوری برسد، که رسید. ولی از سوی دیگر نیاز به یک پشتوانه‌ی قوی برای نوشیدن جام زهر بود که آن هم با آرای به دست آمده فراهم آمد. بنا بر این انتخابات به آن معنا که تغییری در آنچه به وجود بیاورد که به قول خود دست درکاران رژیم «مهندسی» شده بود، نقشی بازی نمی‌کرد. آن نقش پیش‌بینی ناشده‌ و واقعیِ انتخابات در خرداد ۸۸ بود که با ابزار دیگر، یعنی سرکوب، به خون کشیده شد. در آن سال بود که انتخابات می‌رفت تا اندکی معنا بیابد و اوج خود را در شعار «رأی من کو» و «مرگ بر دیکتاتور» یافت. کسانی که چه رأی داده بودند و چه نداده بودند «حق» خود را می‌خواستند، حق انتخاب! و می‌‌دانستند «دیکتاتوری»‌ مانع استفاده از این حق است. توجه کنید:‌ می‌گویم، مانع استفاده از این حق و نه به دست آوردن این حق! «حق انتخاب» به دست نمی‌آید بلکه از حقوق اولیه و در سرشت انسان است و باید آگاهی استفاده از آن، و خودآگاهیِ چگونه استفاده کردن از آن را در شهروندان پرورش داد. دشمنی دیرینه و کینه‌توزانه‌ی مستبدان و روحانیون مرتجع با دانش و آموزش و علوم انسانی و هر آنچه سبب آگاهی می‌شود بی سبب نیست. در جهان مدرن، دزدیدن آرا فقط بر بستر ناآگاهی ممکن است.
گافِ بزرگ خامنه‌ای
امسال نیز در آستانه‌ی انتخابات هفتم اسفند که قرار است نمایندگان پنجمین مجلس خبرگان و دهمین مجلس شورای اسلامی گزینش شوند، باز خامنه‌ای از مخالفان خواست اگر نظام را قبول ندارند، در این انتخابات شرکت کنند. او گمان می‌کند آرایی که به صندو‌ق‌ها ریخته می‌شود به معنای تایید جمهوری اسلامی است. به همین دلیل از مخالفان هم می‌خواهد تا در انتخابات شرکت کنند. اما مخالفی که در انتخابات شرکت کند به چه کسی باید رأی بدهد؟! کدام نامزد در میان متقاضیان این دو مجلس وجود دارد که مخالفان نظام (آن هم با طیف به شدت متنوعی که دارند) او را نماینده‌ی خود بشمارند و به او رأی بدهند؟!
اینجاست که معلوم می‌شود از یک سو اصلا مهم نیست چه کسانی به کدام نمایندگان رأی بدهند، و ازا سوی دیگر رهبر این نظام پیش‌پا افتاده‌ترین معنی و هدف انتخابات را نمی‌داند و فقط مشارکت و صف مردم را می‌خواهد تا آن را به عنوان تایید نظام قالب کند.

حال آنکه شرکت در انتخابات یعنی رأی دادن به جریان‌ّهای سیاسی مختلف و نامزدهایی که هر شهروندی بر اساس منافع خود تشخیص می‌دهد که می‌توانند از حقوق وی در این یا آن مجلس دفاع کنند. رفراندوم «آری» به جمهوری اسلامی یک بار در ۱۲ فروردین ۵۸ برگزار شد و به تاریخ پیوست. برای زمامداران این رژیم اما هر بار، هر انتخابات، به حساب یک رفراندوم «آری» نوشته می‌شود. انگار نه انگار که در هر کدام از این انتخابات قرار است نمایندگانی یا رییس جمهوری بر کرسی قدرت در قوه مقننه و مجریه تکیه بزنند که بتوانند از حقوق رأی دهندگان خود دفاع کنند! این است که خامنه‌ای فکر می‌کنند با خطاب قرار دادن «مخالفان» برای شرکت در انتخابات، ابتکاری بدیع به خرج داده است و نمی‌داند با این کار به نیاز نظام به رأی نمایشی اعتراف کرده است.


از آنجا که التزام به نظام و قانون‌اساسی‌ و ولی مطلقه فقیه، شرط رأی «گرفتن» هست ولی شرط رأی «دادن» نیست، درخواست خامنه‌ای از مخالفان، آدم را بی‌اختیار به یاد آن مردِ رندی معروف آخوندها می‌اندازد که این جماعت فقط دستِ گرفتن دارند!



جالب اینجاست که در تایید این مردِ رندی، رهبر جمهوری اسلامی همین امروز سه‌شنبه ۲۹ دی‌ ۹۴ برای اینکه هرگونه شبهه و توهمی را در مورد این زرنگی از میان بردارد در ملاقات با عوامل اجرایی و نظارتی دو انتخابات تصریح کرد:‌ «بنده گفتم کسانی که نظام را قبول ندارند رأی بدهند، نه اینکه کسی که نظام را قبول ندارد بفرستند. در هیچ جای دنیا در مراکز تصمیم‌گیری کسی که اصل نظام را قبول ندارد راه نمی‌دهند.»

خامنه‌ای با این تصریح، گافِ بزرگ خود را تکمیل کرد. مهم‌ترین فلسفه و معنای انتخابات و رأی دادن همانا مشارکت در «تصمیم‌گیری» و حضور نمایندگان رأی‌دهندگان در «مراکز تصمیم‌گیری» است! اگر کسی را که اصل نظام را قبول ندارد به مراکز تصمیم‌گیری رأی نمی‌دهند، مخالفان نظام بروند رأی بدهند که چه بشود؟! که نظامی که مخالف‌اش هستند همچنان بر روی کار بماند و آنها را از «مراکز تصمیم‌گیری» دور نگه دارد؟!
به راستی که این حرف و این تقاضا از مخالفان با عقل متوسط هم جور در نمی‌آید! اما شاید تا کنون هیچ سخن و استدلال و منطقی به اندازه‌ی این «گاف» و این حرف بی‌منطق رهبر جمهوری اسلامی نتوانسته باشد سوء استفاده از ابزار انتخابات را در این نظام به این روشنی به نمایش گذاشته باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر