۱۳۹۴ آذر ۷, شنبه

داغ ننگی بر پیشانی خیلی ها



             محمد نوری زاد
                        

من کاری به هزار هزار آسیب و قاچاق و قتل و غارتی که سرداران سپاه سرگرم آن بوده اند و هستند ندارم، اما در یک قلم می گویم:
بازداشت هاشم زینالی، پدر پیری که هفده سالِ آزگار چشم به راه باز آمدن پسر برده شده ی خویش است توسط سپاه، پدری که تنها پرسشش – پا به پای همسر دل سوخته اما خستگی ناپذیرش – در این سالهای تلخ و بحرانی این بوده و هست که: پسرم کو؟، و کتک زدنِ وی در همان روز نخستِ بازداشت در زندان اوین، و انتقالش از زندان اوین به یک جای نامعلوم، و سربه نیست کردن ده بیست دانشجو همچون سعید زینالی در سال هفتاد و هشت، و ترساندن خانواده های این ده بیست دانشجوی برده شده و کشته شده توسط سپاه، داغ ننگی است بر پیشانیِ تک تکِ سرداران فربه ای که از مالِ مردم برای خود بساطی از فردا آراسته اند
و داغ ننگی است بر پیشانی بیت رهبری که برای بقای اسلام خود و البته برای بقای خود از این بردن ها و کشتن ها و سر به نیست کردن ها فراوان در آستین دارد، و داغ ننگی است بر پیشانیِ تک تک نمایندگان مجلس که مدام پشت به مردم دارند و سخن از حقوق مردم می رانند، و داغ ننگی است بر پیشانیِ تک تک قاضیان و رییس قوه ی قضاییه که خود را فرش زیر پای سرداران سپاه کرده اند و شهامتِ یک اعتراض مختصر ندارند

به این همه مفسده ای که سرداران سپاه بانی اش هستند، و داغ ننگی است بر پیشانی رییس جمهور و تک به تک دولتمردانی که داستان سعید زینالی و پدرش را شنیده اند و از ترس سرداران دم بر نمی آورند، و داغ ننگی است بر پیشانی تک تک روحانیان و آخوندها و ملایانِ این سرزمین که اینهمه بر منبرها زمین و زمان را بهم دوختند تا بگویند حق چیست اما از کنار این ظلم آشکار سر به زیر و بی صدا در می گذرند

و داغ ننگی است بر پیشانی بسیج و بسیجیان که برای بقای این نظام آنچنان از هویت انسانی خود خالی شده اند که مثل ربات های بی احساس از یک بلندگوی مرکزی فرمان می گیرند و بهر کجا یورش می برند و پای بر هر دهان گشوده و معترضی می کوبند، و داغ ننگی است بر پیشانی هر ایرانی که خبر برده شدن هفده ساله ی سعید زینالی و برده شدنِ پدرش را، و خبر ده بیست دانشجوی سر به نیست شده ی آن سالها را توسط سپاه بشنود و از کنارش با بی خیالی گذر کند.

حالا داستان کشته های سال هشتاد و هشت و کشته های قتل های زنجیره ای و کشتار قصابانه ی سال شصت و هفت و تقاص خونِ کشته ها و آسیب دیدگان جنگ نابخردانه و بی دلیل هشت ساله بماند برای وقت و فرصتی دیگر.

telegram.me/MohammadNoorizad
nurizad.info

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر