۱۳۹۴ آبان ۱, جمعه

طنز کوتاه « قدرت »

 

                     هادی خرسندی

ـ دیگه ما از کی میترسیم؟\ـ هیچکی. \ـ مخالفان؟\ ـ اوین\ ـدیگه؟\ ـ گوهردشت.\ ـ بیشتر بگو حال کنیم.\ ـ قزلحصار، عادل آباد شیراز، هزارجای پیدا و پنهان.\ ـ زهرچشم ها؟\ ـ گرفته.\ ـ تخم ها؟\ ـ کشیده\ ـ اعدام ها؟ ـ رو به راه.\ ـ تو تاریخ این مملکت کسی دیگه این قدرت را داشته؟\ ـ نه پدر 

ویژه خبرنامه گویا
ـــــــــــــــــــــ
ـ سلام پدر.
ـ چطوره اوضاع؟
ـ-عالی.
-
ـ بسیج؟
-
ـ توپ!
ـ سپاه؟
ـ-تانک.
ـ ارتش؟
-
ـ مسلسل.
-
ـ اسد؟
-
ـ ممنون.
-
ـ حزب الله؟
-
ـ نمک گیر.
-
ـ پوتین؟
-
ـ در خدمت.
-
ـ انگلیس؟
-
ـ کاسه لیس.
-
ـ آمریکا؟
ـ چشم به راه.
-
ـ چین؟
ـ در رکاب.
ـ یعنی ما پر قدرت ترینیم.
-
ـ درسته پدر.
-
ـ دیگه ما از کی میترسیم؟
-
ـ هیچکی.
-
ـ مخالفان؟
-
ـ اوین.
-
ـ دیگه؟
-
ـ گوهردشت.
-
ـ بیشتر بگو حال کنیم.
-
ـ قزلحصار. عادل آباد شیراز. هزار جای پیدا و پنهان.
-
ـ زهرچشم ها؟
-
ـ گرفته.
-
ـ تخم ها؟
-
ـ کشیده.
-
ـ اعدام ها؟
-
ـ رو به راه.
-
ـ تو تاریخ این مملکت کسی دیگه این قدرت را داشته؟
-
ـ نه پدر.
-
ـ ببینم این نرگس محمدی کیه دیگه؟
-
ـ نایب رِییس کانون مدافعان حقوق بشر.
-
ـ مورچه چیه که کله پاچه ش باشه مجتبا!
-
ـ دلشون خوشه. زنه انگار تو زندونه.
-
ـ میدونم ولی حالش خوب نیست بردنش مریضخونه. دوتا مریضی داره آمبولی ریه و فلج عضلانی.
-
ـ شما همه چیزو در جریانین پدر.
-
ـ همین را میخواستم بگم. برو مریضخونه بگو این زنه را ببندند به تخت. 
-
ـ همین آمبولی فلجه رو؟
-
ـ بعله. بگو دست و پاش را زنجیر کنند به تخت.
-
ـ حرف توش در نمیاد پدر؟
-
ـ ما از کسی ترس و واهمه ای داریم. الان صحبت قدرتمون بود. برو تا دیر نشده بگو ببندنش. کار از محکم کاری عیب نمیکنه!
خبر:
«
پس از اعزام خانم محمدی به بیمارستان به علت آمبولی ریه و فلج عضلانی، دست و پای او را با وجود اعتراض‌های پزشک‌های معالج، به تخت بسته و یک مأمور زن به‌صورت ۲۴ ساعته در کنار تخت او حضور دارد.َ»
پایان طنز کوتاه قدرت!
ـــــــــــــــــــــــ





























هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر