۱۳۹۴ مهر ۲۷, دوشنبه

کقر گرایی : راه رهایی و آزادی



                                فیروز نجومی


آنچه تاکنون، در دوران حکومت آیت الله ها به تجربه آموخته ایم آن است که اسلام، 
اساسا دینی است بیگانه با انسان، نه تنها با انسانها بدوی در دوران ظهور خود بلکه با انسان بویژه بمعنای اخیر آن: انسان آزاد، انسانی که عقل و خرد خود بکار گیرد، پرسد و جوید تا حقیقت را در یابد، بیگانه بوده و هست. این انسان را هرگز اسلام نه دوست داشته است و نه گذشت از جانش را توصیه نموده است. چرا که انسانی که آزاد است بالطبع با نظام فرمانروایی و فرمانبری سر سازگاری ندارد، مگر خود را بنده ای ببیند که کرامت انسان را در تسلیم و اطاعت میبیند و در بندگی وعبودیت. 

بیش از 36 سال است که حکومت آیت الله ها، ما ایرانیان را مجبور ساخته اند که راه و روش زندگی خود را در انطباق با شریعت دین اسلام، تغییر دهیم و بر طبق اراده ولایت فقیه که یکی ست و یگانه و بی همتا مثل الله، زندگی کنیم. که ولایت آمده است ما را به راه "مستقیم " هدایت کند، یعنی که رسالت پیامبر را ادامه دهد تا قیامت. یعنی که در این 36 سال نه راه پس داشته ایم نه راه پیش، نه چاره دیگری مگر آنکه تسلیم شویم و اطاعت نمائیم، هم در گفتار و هم در رفتار و یا در دین و نیز در سیاست. امام خمینی نه تنها تخت و تاج شاهی را در هم شکست، بلکه شمشیر برگرفت و تمام گرایشهای سیاسی دوران مدرن از ملی مذهبی گرفته تا لیبرال دمکرات و کمونیسم را تار و مار نمود و جامعه را از وجود سیاست ورزان گوناگون و دگر اندیشان پاک ساخت. 



تنها آنهاییکه رشته ها ی علائق و احساسات خود را از دین حاکم بر جامعه نبریده اند، حقیقت را بر نتابیده و نسبت به نفی و نقد دین دچار غیرت و تعصب میشوند، از نگریستن در چهره اسلام، خود داری و از کفر گرایی، رد خشونت و کین خواهی، امتناع میورزند، اصلی که تهی از معنا و مفهوم است نزد جنبش های اسلامی، اعم از امامگرایان و یا خلیفه گرایان، از داعشی گرفته تا بوکوحرامی. 


یعنی که چه بسا، بسیارند آنان که نه اسلام و آموزشها و قواعد و مقرارت شریعت را مسئول برقراری نظام فرمانروایی و فرمانبری میدانند و نه خشونت و کین خواهی را برخاسته از ذات اسلام میپندارند. که تاریخ بشر همیشه بر پاشنه خشونت و کین خواهی گردیده است، چه ضروری زندکی و نظم اجتماعی ست. همیشه فرمانروایی بوده است و فرمانبری. چه تعجب که هنوز از دامن دیکتاتور رها نشده، استبداد مضاعف دین و قدرت را در آغوش کشیده ایم. 

بطور کلی جامعه ما هنوز آماده نیست که به چهره زشت و کریه دین اسلام همانگونه که در حکومت ولایت و جنبش ها اسلامی مثل داعشی ها و القاعد و النصره بازتاب مییابد بنگرد. تمام کشورها و یا جنبش هایی که پرچم لا الله الا الله را بر افراشته اند، همه اراده الله را بکار میبندند. بهمین دلیل از ابزار خشونتبار بهره بر گرفته تا زمان را از سپری شدن و حرکت به پیش باز دارند. ولی فقیه تکنولوژی هسته ای را نمیجوید که بر دوش آن بسوی آینده پرواز کند، بلکه بعکس رویای پرواز به گذشته را در سر میپروراند. ولی فقیه با شیطان بزرگ دست بگریبان شده است و میشود که در پس سلطه ستیزی، سلطه افکنی خویش و جنایات و خونریزیهایی که در درون مرتکب شده است پنهان سازد. گویی دادگاه های مرگی که در آغاز انلقلاب جوانان بیشماری را در سراسر کشور بجوخه های اعدام سپردند، نیز قتل عام در زندانها و قتل های زنجیره ای پنهان شدنی اند.

هرگز!
آنان که دهان سخن باز نکنند مگر بفرمان الله، هنوز حاضر نیستند باور کنند که شریعت اسلام، طناب داری ست که بر گردن قهرمانان جوان ایرانی بجرم "محاربه " با خدا و یا روزانه بگردن انسانی در ملا عام، بعنوان جرم و گناهی که دور از چشم هر شاهد و ناظری، پشت درهای بسته ثابت شده است، افکنده میشود.. که شریعت آن تیرهای غیبی بودند که معترضین به انتخابات ریاست جمهوری در خرداد 88 را از پای در آوردند،. که شریعت آن تیر غیبی بود که ندا آقاسلطان، نماد زیبایی و صلح و صفا را بخاک و خون کشاند. که شریعت آن بازجویی ست که شکنجه و تجاوز به معترض و مخالف و دگر اندیش را متوقف میسازد تا مراسم طهارت و وضور را بجا آورد و در برابر الله، خداوند یکتا و یگانه با قیام و قعود، با رکوع و سجده های طولانی، مراتب حقارت و خواری خود را با نیتی پاک و مطهر بجا آورد.

که شریعت اسلام آن باتومی ست که بر سر فرد و یا افرادی فرود میآمد که رای خود را مطالبه میکردند و میکنند. که شریعت اسلامی، گشت های ارشادی ست که لحظه ای از تجاوز بحق و حقوق شهروندان تحت پاسداری حجاب و برقراری امنیت اخلاقی، باز نمی ایستند. 

که شریعت، حجاب اسارت ست که در پناه آن زن باید خود را از چشمان نا محرم، چشمان آلوده به حرص و شهوت مردان، پنهان دارند. که شریعت، قصاص است و سنگسار، مجازاتی سخت خشونت بار و بیرحمانه، بجا مانده از دوران بدوی بشریت. که شریعت دشنه ی تیز نواب صفوی بود که بر پیکر احمد کسر وی فرود آمد و آمپول هوایی بود که بدست حسین شریعتمداری در رگهای سعیدی سیرجانی، در "خانه امن " تزریق و نفسش را در سینه برای همیشه حبس نمود. 

که شریعت فتوای مرگ سلمان رشدی ست بجرم اندیشدن و گفتن که شریعت نعره الله اکبری است که همراه گلوله های کلاشینکف در سینه شارلی ابدو، مظهر آزادی بیان در جامعه فرانسه، نشت جامعه ایکه بر ساخته شده است بر بنیان آزادی و شناخت حق و حقوق انسانی. که شریعت آن چاقوی برنده ای بوده است که فروهر ها، شاهپور بختیار ها، فرخزادها را با آن قصابی کرده اند و یا آن دست غیبی ست ک محمد مختاری و محمد جعفر پوینده ها و بسیاری دیگر از قربانیان قتل های زنجیره ای را از خانوده و ملت ربوده و نابود ساخت است.
که شریعت آن اسید سوزنده ای ست که آمران به معروف و ناهیان از منکر، در چهره زنان میپاشند که با تخریب و نابود سازی زیبایی، نظام تسلیم و اطاعت را نهادین سازند، مبادا که آزادی روزی از زیر ابرهای تیره بیرون آید. آری شریعت، سیاست است نه عبادت، خشونت است و نه رحمت، شمشیر است و تنبیه و مجازات، نه عفو و بخشش و مراعات. این است کفر گرایی راه رهایی و آزادی.

فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
fmonjem@gmail.com
firoznodjomi.blogpost.com
http://www.rowshanai.org








هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر